روضه خوان گریزی زد ...
شکم هایشان که سیر شد از یاد بردند که چه کسی شبها کیسه های غذا را در خانه هایشان می آورد.
از یاد بردند که او کیست.
وقتی تمامی خوبی هایش را از یاد بردند در کربلا بر خانواده اش تاختند و کشتند و به اسارت بردند تا جواب خوبی های پدر را اینگونه به پسر مظلومش بدهند.
پدر یتیمان آنها را اکرام کرد
ولی آنها یتیمان پسر را سیلی زدند و از پشت بام ها سنگ بر ایشان پرت کردند.
پدر برای یتیمان آنها غذا آورد
ولی آنها برای یتیم پسر سر پدر را.
پدر در جنگ آب را بر دشمنانش نبست
اما آنها بر پسر آن پدر آبی که مال او بود و در اراضی او بود بر او بستند.
بی اجازه وارد زمین هایش شدند و در زمین های خودش او و خانواده اش را ناجوانمردانه به خاک و خون کشیدند.
و َسَیَعْلَمُ الَّذِیْنَ ظَلَمُوا اَىُّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ.
نصر من الله و فتح قریب
در این شب ها دعا کنید ما را و همچنین مردم مظلوم فلسطین
اگر یک شخص غنی که به او اطمینان و اعتماد داری، به تو بگوید نگران نباش
و غصّه بدهی هایت را نخور، خیالت راحت باشد، من هستم؛ ببین این حرف او
چقدر به تو آرامش می بخشد و راحت می شوی. خدای مهربان که غنی و تواناست
به تو گفته است: "أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ ، آیا خداوند برای
کفایت امور بنده اش کافی نیست؟" یعنی ای بنده من، برای همه کسری و کمبود
های دنیوی و اخرویت من هستم. این سخن خدا چقدر انسان را راحت می کند و به
او آرامش می بخشد؟ لذاست که فرمود: "أَلا بِذِکرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ
القُلُوبُ، دل ها با یاد خدا آرامش می یابد."... هروقت برای آخر خود
ترسیدی، اولت را یاد کن که هیچ نبودی و خداوند تو را ایجاد کرد و این همه
به تو خوبی کرد، آخر هم خدا همان خداست.
عارف ربانی، حاج محمد اسماعیل دولابی
یا علی
"با یادنامه ای از شهید خلیلی بروزیم "