کاش می ماندم میان کربلایت یا حسین/
مثل کفشی که ورودیِ حرم جامانده است.
کاش می ماندم میان کربلایت یا حسین/
مثل کفشی که ورودیِ حرم جامانده است.
شکم هایشان که سیر شد از یاد بردند که چه کسی شبها کیسه های غذا را در خانه هایشان می آورد.
از یاد بردند که او کیست.
وقتی تمامی خوبی هایش را از یاد بردند در کربلا بر خانواده اش تاختند و کشتند و به اسارت بردند تا جواب خوبی های پدر را اینگونه به پسر مظلومش بدهند.
پدر یتیمان آنها را اکرام کرد
ولی آنها یتیمان پسر را سیلی زدند و از پشت بام ها سنگ بر ایشان پرت کردند.
پدر برای یتیمان آنها غذا آورد
ولی آنها برای یتیم پسر سر پدر را.
پدر در جنگ آب را بر دشمنانش نبست
اما آنها بر پسر آن پدر آبی که مال او بود و در اراضی او بود بر او بستند.
بی اجازه وارد زمین هایش شدند و در زمین های خودش او و خانواده اش را ناجوانمردانه به خاک و خون کشیدند.
و َسَیَعْلَمُ الَّذِیْنَ ظَلَمُوا اَىُّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ.
اهل حرم تشنه اند....
نوای العطش دشت را پرکرده است
عمو قطره ی آبی
همه چشم انتظار بازگشت عمو هستند
اما
آب هم شرمنده روی عباس شد
برزمین ریخت
و ...